شعرتنهایی
آيا درتنهايي من كسي هست
منو ببخش منو ببخش!با توام! بله با تو كه در آينه نشسته اي و خيره به من نگاه مي كني. مي دونم خيلي وقته كه بهت سر نزدم.ديروز حتي نامت رو هم فراموش كرده بودم. حالا اومدم؛ مي خوام خوب نگات كنم. بذار منم توي آينه بيام! منو ببخش! من هرگز با عشق بهت نگاه نكردم؛ من فقط ديگران رو ديدم. منو ببخش! حق با توِِِست. تو هر روز قبل از آفتاب مي اومدي و بالشم رو با عطري كه از فرشته ها گرفته بودي، خوشبو مي كردي و مي گفتي"بلندشو" اما پلكهام چنان سنگين بود كه نمي تونستم بيدار بشم. من راه مي رفتم، حرف مي زدم، گريه مي كردم، مي خنديدم، عاشق مي شدم،اما بيدار نبودم. من آماده ديدار نبودم. منو ببخش! من هيچ وقت بهت نگفتم" دوستت دارم" . مي دونم دير شده اما هنوز مي تونم با تو همسفر بشم. به ابرها بگو برند! درهاي آينه رو به رويم باز كن! منو دوباره آغاز كن!
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |